گاهی دلم می خواهد خودم را بغل کنم!
ببرم بخوابانمش!
لحاف را بکشم رویش!
دست ببرم لای موهایش و نوازشش کنم!
حتی برایش لالایی بخوانم،
وسط گریه هایش بگویم:
غصه نخور خودم جان!
درست می شود! درست می شود!
اگر هم نشد به جهنم...
تمام می شود...
بالاخره تمام می شود...!!!
می ترسم
انگار تنهایی بزرگترین زندانیست
که این دنیا برایم کنار گذارده است
می ترسم
انگار هر چه دوست دارم از من بس دور است
می ترسم
خاک تیره مرا به وحشت خشم زمین
هشدار می دهد
از مرگ نمی هراسم
از آتش نمی ترسم
تنهایی بسیار وحشتناک تر از جهنم است...
ϰ-†нêmê§ |