من!! عـاشق نیستم ...
فقـط گـاهی که حرف تو می شود
دلم مثل این که تب کند....
گرم و سرد مـی شـود...
آب مـی شـود...
تنــگ می شـود...
گاهی دلم می خواهد خودم را بغل کنم!
ببرم بخوابانمش!
لحاف را بکشم رویش!
دست ببرم لای موهایش و نوازشش کنم!
حتی برایش لالایی بخوانم،
وسط گریه هایش بگویم:
غصه نخور خودم جان!
درست می شود! درست می شود!
اگر هم نشد به جهنم...
تمام می شود...
بالاخره تمام می شود...!!!
ϰ-†нêmê§ |