ﻋﺸــــﻖ ﯾﻌﻨﯽ..
حـــــتی اگه …
ﺑﺪﻭﻧﯽ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﺩﺕ !!
بدونی نمیشه !!
ﺍﻣﺎ ﻧﺘﻮﻧﯽ ﺗﺮﮐﺶ ﮐﻨﯽ!
ﻧﻪ ﺧﻮﺩﺷﻮ…
ﻧﻪ ﻓﮑﺮﺷﻮ…
عشق از دست رفته هنوز هم عشق است...
فقط شکلش عوض میشود، همین(!)
دیگر نمیتوانی لبخند عشقت را ببینی
یا برایش غذا ببری
یا موهایش را نوازش کنی
و یا با او برقصی...
اما وقتی این حس ها ضعیف میشوند،
حس های دیگر قدرت میابند،
خاطرات...
خاطرات شریکت میشوند
تو آن را غذا میدهی
بغلش میکنی،با آن میرقصی
زندگی باید به پایان برسد ولی "عشق" نه ...
گاهی فکر می کنم کار تو سخت تر از من است!!
من یک دنیا دوستت دارم...
و تو زیر بار این همه عشق کمر خم نمی کنی...
به آتش نگاهش
اعتماد نکن!
لمس نکن!
به جهتی بگریز که بادها خالی از عطر اویند،
به سرزمینی بی رنگ!
بی بو و ساکت
آری،
بگریز و پشت ابدیت مرگ پنهان شو!
اگر خواستار جاودانگی عشقی
زندگی یعنی:
ناخواسته به دنیا آمدن
مخفیانه گریستن
دیوانه وار عشق ورزیدن
و عاقبت در حسرت آنچه دل میخواهد و منطق نمی پذیرد ، مردن ...
به کسی اعتماد کن که بتواند سه چیز تو را تشخیص دهد
اندوه پنهان شده در لبخندت را،
عشق نهان در عصبانیتت را ،
و معنای حقیقی سکوتت را....
زندگی باغی است
که با عشق باقی است
مشغول دل باش
نه دل مشغول
بیشتر غصه های ما از قصه های خیالی ماست
پس بدان
اگر فرهاد باشی
همه چیز شیرین است...
عشق چیست که همه از آن می گویند؟
ع : عبرت زندگی
ش : شلاق زمانه
ق : قصاص روزگار
اما افسوس و صد افسوس که
شلاق زمانه را خوردیم!
قصاص روزگار را کشیدیم!
اما عبرت نگرفتیم...
بی تو اما عشق بی معناست٬ می دانی؟
دستهایم تا ابد تنهاست٬ می دانی؟
آسمانت را مگیر از من ٬ که بعد از تو
زیستن یک لحظه هم بی جاست٬ می دانی؟
هر چه می خواهیم٬ آری٬ از همین امروز
از همین امروز مال ماست٬ می دانی؟
گرچه من یک عمر٬ همزاد عطش بودم
روح تو٬ همسایه دریاست٬ می دانی؟
دوستت دارم.... همین! یک راز پنهانی
از نگاه ساکتم پیداست٬ می دانی؟!..
عشق من! بی هیچ تردیدی بمان با من
عشق یک مفهوم بی «اما»ست٬ می دانی؟!!....
ϰ-†нêmê§ |