چوپان قصه ما دروغگو نبود
او تنها بود و از فرط تنهایی فریاد گرگ گرگ سر میداد .
افسوس که کسی تنهاییش را درک نکرد و همه در پی گرگ بودند.
در این میان فقط گرگ فهمید که چوپان تنهاست...
به کسی اعتماد کن که بتواند سه چیز تو را تشخیص دهد
اندوه پنهان شده در لبخندت را،
عشق نهان در عصبانیتت را ،
و معنای حقیقی سکوتت را....
دوری،
آزمـــــون دلــــهاست!
یــــا دلتـــــنگ می شوی ...
یــــــا فــــرامـــوش ...
زندگی خالی نیست
مهربانی هست
سیب هست
ایمان هست
در دل من چیزی هست مثل یک بیشه نور
و چنان بی تابم که دلم میخواهد بدوم تا ته دشت
بروم تا سر کوه
زندگی زیباییست....
زندگی چیست ؟
اگر خنده است چرا گریه میکنیم ؟
اگر گریه است چرا خنده میکنیم ؟
اگر مرگ است چرا زندگی می کنیم ؟
اگر زندگی است چرا می میریم ؟
اگر عشق است چرا به آن نمی رسیم ؟
اگر عشق نیست چرا عاشقیم ؟
«دکتر علی شریعتی»
بچه که بودیم
دل دردها را به هزار ناله میگفتیم
همه میفهمیدند
بزرگ که شدیم
درد دلها را به صد زبان گفتیم
"هیچ کس نفهمید"
آری ، آری زندگی زیباست ؛
زندگی آتشگهی دیرنده پا برجاست ؛
گر بیفروزیش رقص ، هر شعله در هر کران پیداست ؛
ورنه خاموش است ؛
و خاموشی گناه ماست ؛
زندگانی شعله می خواهد ؛
شعله ها هیمه میخواهد ؛
هیمه ها از استخوان آدمی باید...
.... آری آری زندگی زیباست ....
سرنوشت تصمیم میگیرد که تو با چه کسانی ملاقات کنی ، اما در نهایت
این قلب توست که تصمیم میگیرد چه کسی در زندگی تو خواهد ماند ...
هیچ وقت خودت را برای کسی شرح نده
کسی که تو را دوست داشته باشد نیازی به این کار ندارد
و کسی که تو را دوست ندارد آن را باور نخواهد کرد ...
زندگی زیباست زشتی های آن تقصیر ماست
در مسیرش هرچه نازیباست آن تدبیر ماست
زندگی آب روانی است روان میگذرد...
آنچه تقدیر من و توست همان می گذرد...
کسی چه می داند...
من...
امروز...
چندبار فرو ریختم...
چندبار دلتنگ شدم...
از دیدن کسی که...
فقط پیراهنش شبیه تو بود...
نــه تنهـــا ترکت می کنند ...
حتـی وقت رفـتن بــا تمام پـــر رویی دستــور هم میدهند :
مواظب خودت بــاش ... !
اسمهای مجازی...
تصویر های مجازی...
مشخصات مجازی...
و در بین این همه چیزهای مجازی...
تنها یک چیز حقیقت دارد....
تنهایی من و تو....
سخت است حـــرفت را نفهمند
سخت تر این است که حــــرفت را اشتباهی بفهمند
حــــالا میفهمم، که خـدا چه زجــــــری میکشد
وقتی این همه آدم حـــرفش را که نفهمیده اند هــــیچ
اشتباهی هم فهـــمیده اند....
ســــال ها از پی هم می آیند و می روند
و خاطراتـــــــ کمرنگ و مه آلود می شوند
اما بـــهـــــــــار
تصویر امیــــــد دوباره دیدن تـــــــو را
رنگــــــــ آمیزی می کنــــد...
هر وقت در خیانت و فریب دادن کسى موفق شدی
به این فکرنکن که اون چقدر احمق بوده!
به این فکرکن که اون چقدر به تو اعتماد داشته...
گاهی دلم می خواهد خودم را بغل کنم!
ببرم بخوابانمش!
لحاف را بکشم رویش!
دست ببرم لای موهایش و نوازشش کنم!
حتی برایش لالایی بخوانم،
وسط گریه هایش بگویم:
غصه نخور خودم جان!
درست می شود! درست می شود!
اگر هم نشد به جهنم...
تمام می شود...
بالاخره تمام می شود...!!!
دارم سعی می کنم همرنگ جماعت شوم،
آهای جماعت...
میشود کمکم کنید؟؟؟؟؟؟
شما دقیقا چه رنگی هستید؟!
آنــهــایی که به جــای فـریـــاد زدن ... سکوت می کننــد
یک روز به جـای اینکه صبـــر کننــد
در را بــاز می کننـد و می رونــد ...
تو را چه به فرهاد؟
یک فرهاد است و یک بیستون عاشقی ...
تو همین یک وجب دیوار فاصله را بردار…
من باورت می کنم ...
این روزها زیادی ساکت شده ام
حرف هایم نمی دانم چرا به جای گلو ...
از چشم هایم بیرون می آیند ...
می دانی
یک وقت هایی باید
روی یک تکه کاغذ بنویسی
تـعطیــل است
و بچسبانی پشت شیشه ی افـکارت
باید به خودت استراحت بدهی
دراز بکشی
دست هایت را زیر سرت بگذاری
به آسمان خیره شوی
و بی خیال ســوت بزنی
در دلـت بخنــدی به تمام افـکاری که
پشت شیشه ی ذهنت صف کشیده اند
آن وقت با خودت بگویـی
بگذار منتـظـر بمانند !!!
این روزها همه از من نسخه ی رژیمی را میخواهند که اینطور مرا ضعیف کرده
اما نمیدانند من این روزها خوب خورده ام ....
بغض هایم را چاشنی روزهای بی تو بودن کردم ....
و کابوس ها دسر روزهای تنهاییم شد ...
هیچ کس نفهمید نبودنت ...
با من چه کرد ....
کجای این انصاف است که بال بگشایی و بروی ؟
آیا کسی بالهایم را دزدیده تا کنارت نباشم ؟
کجای این انصاف است تمام سهم من از تو آغوش کشیدن سنگ قبرت باشد ؟
کجای این انصاف است که تمام شهر یادگاری های از تو در خود جای داده باشد ؟
بیدار نمیشوم از این کابوس روز های بی تو بودن....
مــــــــــــــــــن...
نقاش نیستم
ولــــــــی
لحظه های بی تو بودن را
درد می کشـــــــــم...!
ϰ-†нêmê§ |